جدول جو
جدول جو

معنی مقارن شدن - جستجوی لغت در جدول جو

مقارن شدن
هم زمان شدن، پیوستن، متصل شدن، قرین شدن، همراه گشتن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(گَ دَ)
توانگر شدن:
مپندار گر سفله قارون شود
که طبع لئیمش دگرگون شود.
سعدی (بوستان).
قارون گرفتمت که شدی در توانگری
سگ نیزبا قلادۀ زرین همان سگ است.
سعدی
لغت نامه دهخدا
تصویری از قارون شدن
تصویر قارون شدن
دارا گشتن توانگر شدن توانگر شدن غنی گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقابل شدن
تصویر مقابل شدن
رو به رو شدن، برابر گشتن روبرو شدن، معادل شدن مساوی گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقرون شدن
تصویر مقرون شدن
نزدیک شدن پیوستن
فرهنگ لغت هوشیار
به نزدیک شدن گرامی شدن بر کشیده شدن بشخصی بزرگ نزدیک شدن و نزد او اعتبار یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقرر شدن
تصویر مقرر شدن
نشاخته گشتن تعیین شدن برقرار شدن: (یک محکمه استیناف برای امور عدلیه مقرر خواهد شد) (متمم قانون اساسی ایران)
فرهنگ لغت هوشیار
دو باخته شدن (نرد) باختن در بازی نرد بطوری که حریف همه مهره های خود را برداشته باشد و شخص مقابل هیچ مهره برنداشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معارض شدن
تصویر معارض شدن
((~. شُ دَ))
مقابل شدن، مانع گشتن
فرهنگ فارسی معین
قرین شدن، همراه شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بزه کارشدن، گناه کار شدن، تقصیر داشتن، تقصیرکارشدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
نزدیک شدن، قرین شدن، همراه شدن، مقرون گشتن، پیوستن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
آشکارشدن، معلوم شدن، مشخص شدن، تعیین شدن، برقرار شدن، قرار گذاشته شدن، قرار گذاشتن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از مقابل شدن
تصویر مقابل شدن
لوجهٍ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از مقابل شدن
تصویر مقابل شدن
Face
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مقابل شدن
تصویر مقابل شدن
affronter
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مقابل شدن
تصویر مقابل شدن
enfrentar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مقابل شدن
تصویر مقابل شدن
enfrentar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مقابل شدن
تصویر مقابل شدن
konfrontieren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مقابل شدن
تصویر مقابل شدن
stawić czoła
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مقابل شدن
تصویر مقابل شدن
сталкиваться
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مقابل شدن
تصویر مقابل شدن
стикатися
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مقابل شدن
تصویر مقابل شدن
سامنا کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از مقابل شدن
تصویر مقابل شدن
เผชิญหน้า
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از مقابل شدن
تصویر مقابل شدن
kukutana
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از مقابل شدن
تصویر مقابل شدن
להיתקל
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از مقابل شدن
تصویر مقابل شدن
直面する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از مقابل شدن
تصویر مقابل شدن
面对
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از مقابل شدن
تصویر مقابل شدن
직면하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از مقابل شدن
تصویر مقابل شدن
yüzleşmek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از مقابل شدن
تصویر مقابل شدن
menghadapi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از مقابل شدن
تصویر مقابل شدن
confronteren
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مقابل شدن
تصویر مقابل شدن
सामना करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مقابل شدن
تصویر مقابل شدن
affrontare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مقابل شدن
تصویر مقابل شدن
মুখোমুখি হওয়া
دیکشنری فارسی به بنگالی